دریاچهٔ سرخس نام دریاچهای در ایران باستان بوده که امروزه خشک شدهاست. حدود آن از یکسو تا همدان و از سوی دیگر تا میبد امتداد داشته و هماکنون دریاچهٔ حوض سلطان از بقایای آن بهشمار میرود.
محتویات
دیباچه
خشک شدن دریاچه ساوه همزمان با تولّد پیامبر اسلام، یکی از روایات مشهور مذهبی است. بر اساس این روایات در شب تولّد محمد، وقایع معجزه آسایی از قبیل: خاموش شدن آتشکده فارس، فروریختن کنگرههایی از طاق کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و جاری شدن آب در رودخانه سماوه اتفاق افتاده است:«فلمّا ولد رسول اللّه(ص)لم یبق صنم الاّ سقط و غارت بحیرة ساوه..»[۱]
دیدگاه دیرین شناسی و زمین شناسی
اما از نظر زمین شناسی، کویر مرکزی ایران و کویر لوت در دوره های پیشین زمین شناسی زیر دریای بزرگی بوده اند، که دریاچه آرال و دریای کاسپین(مازندران) نیز بخشی از آن بوده اند، به تدریج با دگرگون شدن شکل پوسته آسیا و فشار پوسته اقیانوس هند به پوسته آسیا، این بخش ها بلند تر شده و رشته کوه های ایجاد شده بخش هایی از دریای تتیس را از آن جدا کرده اند، این بخش ها هر چند بسیار وسیع وده اند اما به تدریج شروع به خشک شدن کرده اند، علت این موضوع کمبود بارش در این مناطق و همچنین تبخیر بسیار بالای منطقه مدار رأسالسرطان بوده است.
یکی از این بخش ها حوزه فلات ایران بوده است که میان رشته کوه های البرز و زاگرس در شمال و غرب و همچنین فلات افغانستان در شرق باقیمانده و به تدریج شروع به خشک شدن کرده است، در حالی که امروز این منطقه شامل دشت کویر و کویر لوت می گردد در گذشته های بسیار دور و احتمالاً پیش از ظهور انسان دریای بزرگی بوده است. امروز نیز در دشت کویر و دشت لوت علاوه بر باقیماندن املاح نمکی آن دریای بزرگ، مناطق بسیاری وجود دارد که پایین تر از سطح اب های آزاد است.
پیدایش دریاچه ساوه
در هزاره بیستم تا دهم پیش از میلاد تقریباً چیزی از دریاچه فلات مرکزی ایران که از جنوب دشت کویر پیرامون باتلاق جازموریان تا بجنورد و دامغان در شمال خراسان و میبد، اصفهان و همدان در غرب گسترده شده بود نمانده بود، بجز حوزچه های چند صد هکتاری که در نقاط گودتر باقی بوده است و دریاچه ای در غرب منطقه که بعدها به دریاچه ساوه مشهور شده است و به دلیل وجود رودهای پر آب که به آن آب کافی می رسانده اند و آب و هوای معتدل تر باقیمانده است.
در هزاره نخست پیش از میلاد این دریاچه نیز شروع به خشک شدن کرده است و از همدان به ساوه و کمتر از آن عقب رفته است. یعنی چیزی حدود تراز 1200 متری اما در دوران هخامنشی و ساسانی از نوشته ها و شواهد چنین بر می اید که دریاچه در نزدیکی شهر ساوه و ورامین بوده است یعنی در تراز900 تا 1000 متری بالای آب های آزاد.
باقیمانده دریاچه ساوه
بنا به نخستین گزارش های مورخین پس از اسلام اثری از دریاچه ساوه وجود نداشته است یا بسیار ناچیز و شوره زار بوده است و این نشان می دهد که در تداوم خشک شدن تدریجی دریاچه در سده ششم و هفتم میلادی تراز آب به حدود 700 تا 800 متری رسیده بوده است که تقریباً 10% دریاچه در هزاره پیشین است. امروزه دریاچه نمک مرکزی کویر باقیمانده دریاچه پیش از تاریخ و دریاچه نمک حوض سلطان باقیمانده دریاچه ساوه پنداشته می شود که به وضوح جدا بودن حوزه آبخیز دو منطقه را با جمع شدن نمک در مرکز حوزه آبخیز نشان می دهد.
دریاچه حوض سلطان که با مساحتی حدود 330 کیلومتر مربع ، به " دریاچه ی قم " ، " دریاچه ی شاهی " و " دریاچه ی ساوه " نیز مشهور است ، در جهت غربی – شرقی در شمال غربی دریاچه نمک و شمال استان قم قراردارد . برخی با توجه به نام ساوه که به آن داده اند، آن دریاچه را به حوض سلطان منتسب کرده اند، از جمله " گوبینو" و " دیولافوآ " در سفرنامه های خود می نویسند احتمالاً این دریاچه ممکن است بخشی از دریای بزرگ ساوه بوده باشد که در روز تولد پیغمبر (ص) خشک شده و این نشانه ای از ظهور پیغمبر اسلام بوده است .
در حقیقت دریاچه حوض سلطان شامل دوچاله ی جدا از هم به نام " حوض سلطان " و " حوض مره " است که مجموعه آن بیشتر به نام حوض سلطان معروف شده و کمتر از حوض مره یاد می شود.
آب هایی که به این دریاچه وارد می شود ، دایمی نیست و به علت عبور از طبقات نمکی ، بی نهایت شور است . هرگاه ورود آب افزایش یابد ، سطح دریاچه گسترش یافته و اراضی پست و شوره زار و باتلاقی پیرامون را با آب صاف می پوشاند و به صورت دریاچه ی بزرگی درمی آید . خاک اطراف به سبب خشک شدن تدریجی دوایر متحدالمرکزی را حول مرکز دریاچه تشکیل می دهد که میزان شوری از مرکز به طرف بیرون به تدریج کاهش می یابد.
دریاچه حوض سلطان بعد از اسلام تا حدود سده 19 میلادی دوره های خشک و مرطوب فراوان دیده و برحسب تغییرات مجرای رود مسیله یا رود شور به صورت دریاچه ، باتلاق وکویر در آمده است. از زمان صفویه به بعد نیز ارتباط بین دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک به سبب تأسیس سدی در بالای پل دلاک که آب رود قره چای را به دریاچه نمک هدایت می کرد، قطع یا ضعیف شد . در سال 1262 ش ، دو نیمه ی دریاچه حوض سلطان به هم متصل شد و تشکیل دریاچه ی بزرگی را داد . گویند در سال 1299 هـ . ق ، با تخریب سدی که در برابر مسیله رود قرار داشت ، دریاچه هر روز کوچک تر شد. برای آباد کردن زمین های زراعتی ساوه هم سد ساوه را تعمیر و مانع هدر رفتن آب شدند. این امر موجب خشکی باتلاق های اطراف دریاچه و مانع ورود آب به دریاچه حوض سلطان شده است.
شواهد باستان شناسی و معماری
همانگونه که پیش تر در مبحث دژ های ساسانی گفتیم، بناهایی تاریخی از دوران پیش از اسلام در منطقه وجود دارد که نشان می دهد دریاچه ساوه علت ساخته شدن آنها بوده است. بیشتر شهرهای بزرگ پیش از اسلام این منطقه پیرامون این دریاچه شکل گرفته بوده اند، کشتی های کوچک نیز در این دریاچه به ویژه میان ساوه و ورامین که دو شهر مهم بوده اند، رفتوآمد می کرده اند از این جهت برای راهنمایی آنها میل های راهنما(چیزی شبیه فانوس دریایی) ساخته شده بود که برخی از آنها هنوز هم موجود است و بر اساس آنها مسیر فرضی حرکت کشتی ها بدست آمده است، این میل های راهنما به ترتیب عبارتند از میل تپه گبری در ورامین، میل چشمه شور در کنار آزاد راه تهران-قم و میل ساوه
عکس پایین
این دریاچه در مرکز حوزه آبخیز قرار داشته و رودهای فراوانی از جمله جاجرود، رودخانه کرج، مسیل رودهای تهران و شمیران از شمال، قم رود از جنوب و رودخانه ساوه (امروزه معروف به قره چای) از غرب به آن می ریخته است، هر چند این رودها هنوز وجود دارند ولی کم ابی آنها و میزان تبخیر بالای منطقه به تدریج دریاچه را از میان برده است و تنها دریاچه کوچکی از نمک نزدیک ازادراه تهران قم از آن باقیمانده است. (24)
شواهد تاریخی
زکریا قزوینی(م 682 ق)نیز در آثار البلاد و اخبار العباد چنین نوشته که:«در زمانهای قدیم دریاچهای نزدیک ساوه بود که مقارن ولادت حضرت رسول اکرم(ص)خشکیده و به زمین زراعتی تبدیل گشته است» (14) علامه مجلسی در جلاء العیون از دریاچه ساوه (نزدیک کاشان)سخن گفته است. (15) همچنین در دیگر کتابهای تاریخ مانند«حبیب السیر» تألیف خواندمیر (16) و روضة الصفا تألیف «میرخواند» (17) از آن سخن رفته است.
در این بخش چند سند کهن تاریخی درباره وجود دریاچهای در منطقه ساوه پیش از اسلام آورده میشود.نخستین سند«نامه مینوی اوستا»است.در زامیادیشت، کرده 9، بند 67، از دریاچه«زرنومئیتی»یا زرنومیتی( زرمند زرند زرّین)سخن رفته است.آنگاهب در بندهش، فصل 22، بند 6، به همین دریاچه، با عنوان دریاچه زرینمند در منطقه همدان(و ساوه) اشاره شده است. (18) دریاچه رزّینمند در فردگرد 22 بندهش، همراه با دریاچه چیچست و چند دریاچه دیگر یاد شده است.یسنا، ج 2، ص 148. یکی از این دریاچهها دریاچه خسرو یا کیخسرو است.در فصل 22 بندهش، بند 8 آمده«دریاچه هوسرو(خسرو)در پنجاه فرسنگی دریاچه چیچست واقع است».و در زامیاد پشت، بند 56 و بند 5، اول به کیخسرو و بعد به دریاچه خسرو درود فرستاده شده است. (19)
بنابر آنچه که از مطالب اوستا نقل شد، وجود دریایی در مناطق همدان و ساوه در حدود سه هزار سال قبل(تقریباً 1500 سال قبل از تولد پیامبر اسلام)استفاده میشود. همچنین دور نیست که امروزه منطقه زرند ساوه، نام خود را وامدار نام دریای زرنومئیتی یا زرینمند مندرج در اوستا باشد.حتی ارتباط لغوی کلمه«ساوه»که در فرهنگهای مختلف مانند لغت فرس، سرمه سلیمانی و اوحد الدین بلیانی، برهان قاطع، و آنندراج به معنای خرده ریزه طلا و زر آمده با نام زرینمند و زرنومیتی بعید نمینماید.
شاهد دیگر بر این موضوع این است که رودی بکه از کوهستان مرکزیب(راسمند و کزاز) در دشت ساوه و آوه روان میشود، همین «قره چای»یا«قره سو»ی کنونی است که نام دیگر و کهن آن زرّین رود است.زرّین رود یا رودخانه زرینه از کوههای جنوب غربی(رشتههای شرقی کوهستان الوند)سرازیر شده، پس از التقا و برخورد با رودخانه مزدقان، از کوههای شمال غربی ساوه(رشتههای شرقی کوهستان خرقان) در شیبگاه دشت ساوه به سوی کویر قم رفته به دریاچه حوض سلطان میریزد.این زرّین رود، در میان مردم قدیم هم سابقه طولانی داشته.
روایات مختلفی درباره آن نقل شده است. از جمله اینکه بنای سدّ قدیمی ساوه بر روی زرین رودکهن را به شاهپور ذوالاکتاف نسبت دادهاند. (21)
یک سند مهم و ارزشمند دیگر که بر وجود دریاچه ساوه در روزگار اشکانیان دلالت میکند، کتاب بسیار گرانقدر«تاریخ قم» تألیف حسن بن محمد قمی در سال 378 ق است. وی این کتاب را برای صاحب بن عبّاد وزیر تألیف کرده است.اهمیت«تاریخ قم»در این است که حسن بن محمد قمی در تألیف آن از منابع قدیمتری استفاده کخرده که متأسانه هیچکدام از آنها تا امروز بر جای نمانده یا در دسترس نیستند. از جمله منابع او کتاب تاریخ همدان ابو علی کاتب همدانی، تاریخ اصفهان حمزه اصفهانی، تاریخ برقی و یک کتاب ری کهن است که او مطالب آنها را به همان شکل نقل کرده است. اکنون به روایت«قمی»در آن کتاب درباره آوه و ساوه دقت کنیم:
«گویند بیب بن جوزدرز( گیوبنگودرز) آبه را به ناحیت ساوه بنا کرده است...از بعضی از متقدمان حکایت است که آبه دریائکی بوده است، یکی از پادشاهان عجم که اتفاقا بر آن بگذشت در جوانب آن صید کردن خوش یافت، بفرمود تا آن آب را گشادند و کوشکی بدان موضع بنا کردند، و به بالای آن بر آمد.آثار کهنه و قدیمه دید.گفت:این نشانهها و علامتها و اثرها چیست؟...و برخی از بعض روات عجم حکایت کنند که اول موضعی که از مواضع رساتیق ساوه و حوالی آن بنا کرده، و سبب بنای آن آن بود که کیخسرو بدان جا رسید و آن دریاچهای بود در موضع و جای آبه، آبی پاکیزه و صافی بود.بدان آب فرود آمد و به زبان عجم گفت: که بدین آب«سا ای افااستی»یعنی این آب محتاج است به سایهای و بنایی و عمارتی، سپس آبه را به قول کیخسرو که گفت آب، آبه نام کردهاند، و گویند که پیب بن جودرزب از کیخسرو خواست که بدانجا عمارتی بنیان کنند و بنایی؛ کیخسرو او را دستوری داد، پس بیب قریه آبه را بنا کرد باذن و اجازت کیخسرو..». (22) و در جای دیگر:«ابتدای بنای رستاق ساوه در ایام کیخسرو بود...راوی گوید در آن روزگار به جبال بغیر از همدان و ری و اصفهان شهری دیگر نبوده است، پس چون کیخسرو از همدان برخاست و به جانب افراسیاب عزیمت کرد...نظر کرد با ساوه و قم و در آن حال هر دو دریائکی بودند، کیخسرو به فهلوی مثل زد و گفت:«خدش درمان برمافش بوشاام بذش کسخر کرام ماوش در نشانان»(یعنی اگر خدا مرا یاری دهد و به افراسیاب ظفر یابم، این آب را بگشایم و این موضع را عمارت کنم)». (23)
از مطالب حسن بن محمد قمی چند نکته را میتوان استفاده کرد:یکم، از آنجا که گیو و گودرز از پادشاهان اشکانی بودهاند که نام آنها به تدریج در روایات ملی ایران راه یافته و در شمار پهلوانان در آمدهاند، میتوان تاریخ روایت را مربوط به روزگار اشکانیان دانست، البته اختلاف کوچکی در این مورد وجود دارد، به این شکل که در بیستون کتبیه اشکانی وجود دارد که بر اساس آن گیو پدر گودرز استب.اما در«تاریخ قم»و شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز دانسته شده است.
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوس و بهرام شیر
(فردوسی) دوّم، چنین مینماید که مقصود حسن بن محمد قمی از نقل این روایتخ آن است که«آوه آبه»به قیزقلعه یک دژ در 20 کیلومتری جنوب غرب ساوه دوره ساسانی و اوائل اسلام معنی«بر آب نهاده شده/بر آب»میباشد.
سوم، از روایت حسن بن محمد قمی که خود از برخی روات متقدم و منابع کهنتر مثل تاریخ برقی و جز آن نقل کرده است، چنین بر میآید که در دوره اشکانی، در نواحی جنوب و جنوب شرقی ساوه، آوه و قم دریاچه یا دریائکی وجود داشته که در کنار آن هم«آثار قدیمه»شهر ساوه و آوه موجود بوده است.
و سرانجام در«دریایب کیخسرو»مندرج در روایت«تاریخ قم»و دریای کیخسرو یاد شده در بندهش، فصل 22، بند 8 هم باید از سر تأمل نگاه کرد.
====
1. پرش به بالا ↑ (1) بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، چاپ آخوندی، ج 15، ص 323-324.
====
(1)-بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، چاپ آخوندی، ج 15، ص 323-324.
(2)-معجم البلدان، یاقوت بن عبداللّه حموی، تحقیق فرید عبد العزیز جندی، طبع اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ه.، 1990 م، ج 3، ص 201-202.
(3)-نام اصلی این قصیده«الکواکب الدّریة فی مدح خیر البریّة» میباشد.
(4)-قصیده مبارکه برده، امام شرف الدین ابی عبداللّه محمّد بوصیری، با ترجمه و شرح و تفسیر حاج سیّد محمّد شیخ الاسلام، چاپ اوّل، تهران، انتشارات سروش، 1361، ص 14، شرح قصیده برده، نوشته یکی از دانشمندان سده نهم هجری، با تصحیح و مقدمه علی محدّث، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361، ص 26.
(5)-قصیده مبارکه برده، با ترجمه و شرح حاج سید محمد شیخ الاسلام، ص 47-49.
(6)-تفسیر نوین(جزء سیام قرآن)، محمد تقی شریعتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 340-341.
(7)و(8)-قصیده مبارکه برده، با ترجمه و شرح حاج سید محمد شیخ الاسلام، ص 47-49.
(9)-دیوان رکن الدین دعویدار قمی، با تصحیح و مقدمه علی محدّث، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1365، ص 208.
(10)-دیوان سلمان ساوجی، با مقدمه دکتر تقی تفضّلی، تهران، چاپ دوم، انتشارات صفی علیشاه، 1367 ش، ص 519.
(11)-ادبیات و تعهد در اسلام، محمد رضا حکیمی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358 ش، ص 240.
(12)-تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 341.
(13)-معجم البلدان(پیش گفته)، ج 3، ص 201.
(14)-آثار البلاد و اخبار العباد، زکریا قزوینی، ترجمه عبد الرحمن شرفکندی، تهران، 1366، ص 156.
(15)-جلاء العیون، علامه مجلسی، تهران، مؤسسه انتشارات قائم، ص 33، ص 39-40.
(16)-حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، خواندمیر، به اهتمام جلال الدین همایی، تهران، 1333 ش، 1954 م، ج 1، ص 273.
(17)-روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفا، محمد بن خواند شاه بن محمود، معروف به میرخواند، دوره ده جلدی، به اهتمام دکتر محمد جواد مشکور، تهران، ج 2، ص 132.
(18)-یشتها، گزارش ابراهیمپور داوود:تهران، 1347، ج 2، ص 345.
(19)-دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، تهران، نشر مرکز، 1371 ش، ص 259.
(20)-ساوه باستان، دکتر پرویز اذکایی، مندرج در ساوهنامه، همدان، انتشارات مسلم، 1369، ص 11.
(21)-نزهة القلوب، حمد اللّه مستوفی، طبع لسترنج، ص 221.
(22)و(23)-تاریخ قم، تألیف حسن بن محمّد قمی، ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به تصحیح سید جلال الدین طهرانی، تهران، انتشارات توس، 1361 ش، ص 79-80
مطالب برگرفته از ویکیپدیا می باشد